★*∴*دلگیربی وفایی★*∴*

بعد ازغیبتی چندماهه دوباره شروع به کارکردم...مدیریت .بلاگ


سر كلاس ادبيات معلم گفت :

فعل رفتن رو صرف كن .

گفتم : رفتم ...رفتي ...رفت

ساكت مي شوم ، مي خندم ، ولي خنده ام تلخ مي شود ...

معلم داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده !

و من مي گويم : رفت ...رفت ...رفت

رفت و دلم شكست ...غم رو دلم نشست

رفت و شاديم مُرد ...

شور و نشاط رو از دلم برد ...

رفت ...رفت ...رفت

و من مي خندم و مي گويم :

خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است ...

كارم از گريه گذشته كه به آن مي خندم ...

نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:27 توسط ali hardanzadegan| |

نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:23 توسط ali hardanzadegan| |


آخرين مطالب
» تنهایی...
» عیدت مبارکه...
» نمی دانم...
» چهــــــ زیباستـــــــــ
» بیادتم
» شکلک زیبای دوستت دارم...
» SMSعاشقانه...
» غمگین دیدارم...
» تنگه تنگ...
» مرانگاه کن...
» چه زیباست...
» امشب که نهم برسر. قرآنِ تو را تا صبح، خواهم که به درگاهت . آشفته کنم مویم
» یه خبرمهم
» بین من وزمین
» اگه یباردیگه بدنیابیای دوست داری کدوم باشی؟
» وقتــی
» ....

Design By : WeblogBartar.com